نسترن کیوانپور - اینکه یک عضو انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، راهحل کاهش اضطراب جمعی را در کنار کشیدن سلبریتیها و سیاسیون از موضوع آب بداند، خودش بیش از هرچیز نشان میدهد که هنوز بحران آب را صرفاً در سطح «مدیریت اداری» میبینیم، نه یک مسئلهی عمومی و اجتماعی. گفته میشود این حضور باعث تشدید ناامیدی میشود. اما پرسش جدی اینجاست: آیا سکوت، اضطراب را کمتر میکند یا عمیقتر؟
در همه جای دنیا، وقتی موضوعی به اولویت حیاتی مردم بدل میشود؛ از تغییرات اقلیمی گرفته تا برابری جنسیتی، صداهای فراموشنشدهی عمومی، چه سلبریتی باشند چه روشنفکر، چه فعال اجتماعی، نقشی کلیدی در بالا بردن حساسیت عمومی و واداشتن سیاستگذاران به پاسخگویی ایفا کردهاند. اگر صدای آنها خاموش شود، فضای رسمی دقیقاً همان میشود که برخی مدیران همیشه میخواهند: بیسروصدا و بدون فشار اجتماعی، تصمیمگیریهای پشت درهای بسته.
این نگاه که حضور چهرهها «آفت» است، بیش از آنکه ریشه در دلسوزی داشته باشد، نشانهی هراس از شفافیت و مشارکت است. سلبریتی یا هر فردی که تریبونی عمومی دارد، میتواند به دیدهشدن مسئله کمک کند، میتواند فشار افکار عمومی را بر مسئولان بیشتر کند. درست است که گاهی برخی اظهارنظرها اغراقآمیز یا غیرکارشناسی است، اما در نهایت، این موجها هستند که رسانهها و نهادهای رسمی را ناچار میکنند سراغ کارشناسان بروند و واقعیتها را توضیح دهند. آگاهی عمومی همیشه از تفاوت دیدگاهها زاده میشود، نه از خاموشی.
اینکه نسل جوان مطالبهگر آب نیست، حاصل همان ساختاری است که سالهاست موضوعات حیاتی مثل آب را «تخصصی» و دور از دسترس مردم نگه داشته. اگر هر بار که فردی با صدای بلند از بیآبی گفت، به او برچسب «هیجانی» زدیم یا خواستیم حذفش کنیم، چهطور میتوان انتظار داشت نسلی پرورش یابد که با جرئت مطالبه کند؟
مطالبهگری تمرین میخواهد، فضا میخواهد، تجربهی شکست و گفتوگوی عمومی میخواهد. وقتی همهچیز به «بدنه کارشناسی» حواله داده میشود، جامعه به تدریج یاد میگیرد که اصلاً دخالتی در سرنوشت خود ندارد.
این روزها که فرونشست و اضطراب تابستانهای بیآب هر لحظه مقابل چشم مردم است، چه چیزی بیشتر از مطالبهگری عمومی میتواند مدیران را مجبور به پاسخگویی کند؟ تجربه جهانی نشان داده است که بدون فشار اجتماعی و رسانهای، بحرانهای زیستمحیطی در اولویت نمیمانند. اگر قرار باشد فقط «کارشناسان» در اتاقهای در بسته حرف بزنند، سیاستگذار هم میتواند همانطور که سالهاست دیدهایم، با یک مصوبه یا بارگذاری تازه بر حوضههای خشک، مسیر بحران را عمیقتر کند.
مسأله این نیست که کارشناسان کنار گذاشته شوند. برعکس، آنها باید در مرکز تصمیمگیری باشند. سکوت اجتماعی به بهانهی «کاهش اضطراب» راهحل نیست؛ این همان آرامش پیش از فاجعه است. مشارکت، مطالبه و حتی گاه اظهارنظرهای غیرکارشناسی اگر در فضای گفتوگو و رسانهای بیاید، دستکم بحران را در معرض دید نگه میدارد. آنچه آفت واقعی است، بیاعتمادی و انفعال است، نه صداهای بلند و رنگارنگی که به هر شکل، مردم را متوجه آیندهی بیآب میکنند.
بحران آب در ایران، امروز بیش از هر زمان دیگری به «فضای عمومی» نیاز دارد. به اینکه مردم، چهرهها، رسانهها و نخبگان، همگی در کنار کارشناسان، هر روز و هر لحظه یادآوری کنند که زندگی این سرزمین با آب پیوند خورده. خاموش کردن این صداها، یعنی حذف فشار اجتماعی از سیاستگذار؛ یعنی ادامه همان چرخهای که زایندهرود یا دریاچه ارومیه را خشک کرد و فرونشست را به کابوس بدل ساخت.
nastaran.keyvanpour@gmail.com