همسایگی با پایتخت جز تخریب محیط زیست و ویرانی منابع و سرمایه ها و عقب ماندگی برای کرج و البرز ارمغانی نداشته است، یادداشت «مرضیه دادخواه» را بخوانید.
رئیس جمهور اخیرأ با تکرار صحبت های روسای جمهور پیشین مبنی بر ضرورت تمرکززدایی و انتقال پایتخت، از بررسی انتخاب یکی از شهرهای ساحلی به عنوان مرکز جدید سیاسی ایران خبر داده است.
باید گفت که تهران نیز در هنگام تاجگذاری در مقام «پایتخت ایران» از هویت باغشهری و ذخایر آبی و منابع سرشار برخوردار بود اما رویکردها و سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی دولتها و عدم توزیع عادلانه ثروت و فرصت ها موجب جذابیت تهران و کرج برای مهاجرت میلیونها نفر گردید و با اصرار بر توسعه بدون زیرساخت و خارج از ضابطه امروز که این استانها به کانون ترافیک و آلودگی هوا و ده ها مشکل عدیده تبدیل شده اند، دولتمردان قصد تکرار این روزگار سیاه را برای خطه دیگری از جغرافیای کشور دارند!
انتخاب تهران به عنوان پایتخت در دهه های گذشته حداقل با توسعه همه جانبه این کلانشهر و تمرکز امکانات و سرانه های درمانی، ورزشی و آموزشی در آنجا و شکل گیری فرصت های متعدد اقتصادی و فرهنگی برای تهرانی ها همراه بوده اما این انتخاب برای کرج دیروز و البرز امروز ارمغانی جز سیاه بختی و تاراج ثروت ها و منابع را به همراه نداشته است؛ به نحوی که البرز حتی از زاهدان و سیستان و بلوچستان محروم تر مانده و ویترینی از نداشته ها و محرومیت ها و فقر سرانه ها می باشد و حتی آرامش و آسایش مردم این استان فدای تامین رفاه پایتخت نشینان شده و میشود.
به راستی علت یک میلیون حاشیه نشینی در البرز چیست و چرا به رغم تشنگی شدید شهرهای استان آب گوارای سدهای کرج و طالقان روانه تهران میشود، این حجم از خاموشی های آزار دهنده در استانی دارای نیروگاه برق چه توجیهی می تواند داشته باشد، تخریب صدها هزار مترمربع از باغات و اراضی کشاورزی شهرستانهای غرب استان جز به بهای ساخت ویلا و تفرجگاه برای متمولین تهرانی است؟
آیا جز این است که کرج و شهرهای اطراف عملأ به خوابگاه کارگران و کارمندانی تهرانی تبدیل شده اند، هجوم صدها هزار نفر به استان در حالی که حتی زیرساخت های لازم برای خدمات رسانی به جمعیت کنونی وجود ندارد، جز به امید یافتن کار و درآمد در کارخانجات تهران است! و در نهایت سود این میزان امتیازدهی به پایتخت برای ما چه بوده؛ جز آنکه محروم ترین و عقب مانده ترین و فراموش شده ترین استان کشور باشیم…
لذا بیش از آنکه ضرورت انتقال پایتخت شود، باید رویه ای اتخاذ شود که مشکلات فرهنگی و اجتماعی مرکز سیاسی و اداری کشور به شهرها و استانهای همجوار لبریز نگردد و با بازنگری در سیاست ها، به آغاز مهاجرت معکوس در کشور و احیای روستاها و استقرار وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی در نواحی مختلف کمک شود، مادامی که بی برنامگی و ضعف و سوء مدیریت ها وجود دارد و مسئولان برای جلوگیری از هدررفت منابع و سرمایه ها و ثروت ها راهکارهای علمی و آزمون پس داده را پیاده سازی نکنند، اقداماتی همچون انتقال پایتخت نه حل مسئله، بلکه صرفأ پاک کردن و تغییر صورت مسئله است و بس.