اختصاصی پیام آشنا - در حالیکه تنها چند ماه تا ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ ــ موسوم به «روز پایان» در متن برجام ــ باقی مانده است، نشریه آمریکایی نشنال اینترست با اذعان به دشواریهای فنی، سیاسی و دیپلماتیک اجرای مکانیسم «بازگشت خودکار تحریمها» (اسنپبک)، نسبت به پیامدهای تعلل غرب در فعالسازی این ابزار هشدار داده است. به باور این نشریه، اگر تا موعد مقرر اقدام مشخصی صورت نگیرد، امکان بازگرداندن تحریمهای بینالمللی تسلیحاتی، موشکی و هستهای علیه ایران برای همیشه از بین خواهد رفت. با بسته شدن رسمی پرونده هستهای ایران در شورای امنیت، اساساً ابزار حقوقی و نهادی غرب برای فشار حداکثری علیه تهران، از کار خواهد افتاد.
سخنگوی وزارت خارجه ایران با رد اعتبار حقوقی و سیاسی سازوکار اسنپبک، آن را اقدامی یکجانبه و فاقد توجیه قانونی و اخلاقی دانست که صرفاً ابزاری سیاسی برای فشار به تهران است. وی تأکید کرد که ایران همچنان عضو برجام باقی مانده و کاهش تعهدات خود را در واکنش به نقض گسترده آمریکا و اروپا انجام داده است. همچنین هشدار داد که هرگونه اقدام علیه ایران از طریق اسنپبک با پاسخ مقتدرانه تهران مواجه خواهد شد و در عین حال از ادامه رایزنیها و گفتوگو با کشورهای طرف برجام برای حفظ منافع ملی خبر داد. این مواضع نشاندهنده راهبرد ایران برای مقابله با فشارهای بینالمللی و دفاع از جایگاه خود در معادلات جهانی است.
از منظر ساختار حقوق بینالملل، فعالسازی اسنپبک نیازمند طی فرآیندهایی در شورای امنیت است که نه تنها زمانبر، بلکه با موانع سیاسی متعددی مواجه است. از جمله این موانع، چرخش ریاست شورای امنیت و امکان استفاده روسیه از حق وتو برای جلوگیری از هرگونه احیای مؤثر تحریمها علیه ایران است. شرایط به گونهای است که حتی اگر سه کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) تصمیم به اجرای اسنپبک بگیرند، عملاً برای موفقیت آن باید پیش از دهم سپتامبر دست به کار شوند؛ چراکه فرآیند ۳۰ روزه بازگشت تحریمها در اکتبر، همزمان با ریاست روسیه بر شورا، به بنبست خواهد خورد.
اما اهمیت موضوع فراتر از تقویم شورای امنیت است. آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری باید مورد تأمل قرار گیرد، بازخوانی مسیری است که ایران را از نقطه توافق در ۲۳ تیر ۱۳۹۴ به آستانه حمله نظامی در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ رساند. این مسیر را نمیتوان صرفاً با عدد و تاریخ، یا بندهای حقوقی برجام و قطعنامههای شورای امنیت سنجید؛ بلکه باید آن را در نظام بینالملل فهم کرد. نظامی که بر خلاف تصور آرمانگرایانه، نه عادلانه است، نه قانونمحور، بلکه تابع موازنه واقعی قدرت است؛ همانگونه که هنری کیسینجر گفته بود: «در سیاست جهانی، چیزی جز توازن قوا وجود ندارد».
پس از انعقاد برجام، انتظار میرفت که ایران با بهرهگیری از فرصت بهدستآمده، تصویر خود را به عنوان بازیگری مسئول، واقعگرا و پذیرشگر نظم بینالملل بازسازی کند؛ رویکردی که ولو بهصورت نسبی در دولت یازدهم دنبال شد و توانست از ایران چهرهای مذاکرهپذیر به جهان مخابره کند. اما این تصویر، نه در سیاست داخلی ایران تداوم یافت، نه در ادبیات رسمی حاکم نهادینه شد. مخالفت علنی با برخی مفاد برجام، تأکید بر نگاه صرفاً تاکتیکی به توافق و خودداری از حرکت بهسوی پذیرش تدریجی نظام بینالملل، همه و همه موجب شد تا «روح برجام» در همان نطفه خفه شود.
غرب، بیش از متن برجام، نگران نیت واقعی ایران بود. هرچند برجام میتوانست الگویی برای مدیریت اختلافات در نظم جهانی باشد، اما زمانیکه مشخص شد ایران حاضر به ارتقای این توافق از یک تاکتیک مقطعی به راهبردی پایدار نیست، جریانهای تندرو در آمریکا و اسرائیل نیز فرصت یافتند تا تصویر ایران را مجدداً به عنوان تهدیدی علیه نظم و امنیت بینالمللی احیا کنند.
در این مدت، ایران با اتخاذ مواضع قاطع ضدآمریکایی و ضداسرائیلی، گسترش نفوذ منطقهای قدرتمند خود در سوریه و لبنان، و مقاومت در برابر مذاکره با ترامپ، جایگاه خود را بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار و مستقل در عرصه بینالمللی تثبیت کرد. همچنین، پیوندهای راهبردی ایران با کشورهای شرقی و نقش مؤثر در تحولات منطقهای و جهانی، از جمله حمایت از روسیه در بحران اوکراین، نشاندهنده قدرت و نفوذ رو به رشد تهران است. این رویکرد فعال و مقتدرانه، اگرچه موجب تغییر نگاه غربیها از ایران بهعنوان یک نیروی «منتقد اما عقلگرا» به یک بازیگر «ستیزهجو و غیرقابل پیشبینی» شد، اما در نهایت به تقویت جایگاه ایران در معادلات منطقهای و جهانی انجامید. این روند، در کنار مقاومت ایران در برابر فشارها، باعث شد توافق هستهای عملاً فروبپاشد، تحریمها بازگردند و تنشها به مرحلهای خطرناکتر، از جمله حمله مستقیم نظامی در خردادماه، برسد.
اکنون، در آستانه پایان رسمی محدودیتهای برجامی و در شرایطی که «اسنپبک» نیز با تردیدهای جدی مواجه است، باید پرسید که ایران چه استراتژیای برای مواجهه با نظام بینالملل دارد؟ اگر برجام نتوانست اهداف استراتژیک ایران را تأمین کند، آیا راهبردی جایگزین در دستور کار قرار گرفت یا صرفاً با اتکاء به سیاست تقابلی، فرصتهای باقیمانده نیز از دست رفت؟
پاسخ به این پرسش، نه تنها برای فهم گذشته، بلکه برای تعیین مسیر آینده حیاتی است. در جهانی که زور، مشروعیت تولید میکند و توازن قوا اصل بنیادین آن است، کشوری چون ایران برای بقا و توسعه نیازمند سیاستی منسجم، واقعگرایانه و چندلایه است؛ سیاستی که بتواند هم از منافع ملی صیانت کند و هم تصویر ایران را به عنوان کشوری عقلمدار و تعاملپذیر بازتعریف کند.
بیتردید، دشمنی اصلی اسرائیل با به رسمیت شناختن ایران به عنوان یک قدرت مؤثر و بازیگری مشروع در نظام بینالملل بود. به همین دلیل، ناکامی در احیای برجام و حرکت به سمت تقابل نظامی، نه پیروزی که تحقق کابوسی است که تندروها سالها برای آن تلاش کردهاند.