نسترن کیوان پور – این روزها اگر حتی چند ثانیه زیر آفتاب تابستانی بایستی، احساس میکنی که از درون بخار میشوی. تهران نه تنها در تب گرمای بیسابقه میسوزد، که حالا بیبرقی، بیآبی و بیپاسخی هم به آن اضافه شده. در سایه کولرهایی که یا خاموشاند یا از نفس افتادهاند، و از لولههایی که ساعتها خشک ماندهاند، مردمی نشستهاند که نمیدانند فردا از کجا آب بیاورند.
این، آیندهای نیست که یکباره از راه رسیده باشد. «روز صفر آب» مدتهاست که از راه رسیده، فقط گوش شنوایی نبود. بحران کنونی نه از کمبارشی آغاز شد، نه از تغییرات اقلیمی؛ بلکه از انباشت سالها سیاستگذاریهای مقطعی، فرار از ریشهیابی، و مدیریت کوتاهنگرانهای نشأت گرفته که ترجیح داده با صورتمسئله بازی کند، نه با راهحل.
محمد درویش، کنشگر و کارشناس ارشد محیط زیست، در گفتوگو با دنیای اقتصاد، بحران آب را نتیجه مستقیم بیتوجهی به راهکارهای شناختهشده میداند: «وقتی سالهاست میدانیم که ۳۰ درصد آب شرب از لولههای فرسوده هدر میرود، چرا اقدامی برای ترمیم آن نشده است؟»
به گفته او، هنوز هم گروهی از مشترکان پرمصرف وجود دارند که عملاً آببها نمیدهند و هیچ ابزار تنبیهی هم برایشان در نظر گرفته نشده. وقتی مردم عادی این تبعیض را میبینند، انگیزهای برای صرفهجویی باقی نمیماند.
او گامهای عملی متعددی برای مدیریت بحران پیشنهاد میدهد؛ از تفکیک کنتور آب در هر واحد مسکونی تا اصلاح پوشش گیاهی شهری، ارتقاء تصفیهخانهها و بازچرخانی آب. اما هیچکدام از این اقدامات –که نه نوآورانهاند و نه پیچیده– در اولویت سیاستگذاران قرار نگرفتهاند. چرا؟ چون مدیریت بحران، جای خود را به مدیریت هیجانی داده است. ما نه «برنامهریزی» کردهایم، نه «پیشبینی»؛ ما فقط هر بار «واکنش» نشان دادهایم، آن هم دیر.
درویش با صراحتی کمنظیر از افتخار اشتباهی جهاد کشاورزی پرده برمیدارد: «ما صادرات محصولات کشاورزی داریم، اما این یعنی صادرات مجازی آب در کشوری که با بیآبی روبهروست.» او هشدار میدهد که صادرات هندوانه، پسته، صیفیجات و حتی پنیر –که تولید هر کیلوگرم آن نیازمند مصرف هزاران لیتر آب است– مانند آتش زدن ذخایر آبی کشور برای یک مشت ارز زودگذر است.
این در حالی است که طبق «سند امنیت غذایی» مصوب سال ۱۴۰۲، قرار بوده طی یک دهه آینده، دستکم ۳۰ میلیارد متر مکعب از مصرف آب در کشاورزی کاسته شود. اما اکنون در میانه سال ۱۴۰۴، حتی یک گزارش رسمی از میزان تحقق این هدف منتشر نشده و مسئول موردنظر برای پیگیری سند هم هنوز معرفی نشده است.
درویش میگوید: «وقتی باید با صرفهجویی ۶ تا ۷ میلیارد متر مکعب آب در سال، نیاز شرب مردم تأمین شود، چه نیازی به سدسازیهای جدید و انتقال پرهزینه آب داریم؟ چرا اول از همه سراغ کاهش مصرف نمیرویم؟»
همزمان با هشدارهای کارشناسی، مقامات عالی دولت نیز به ناگزیری ورود کردهاند. رئیسجمهور در روزهای گذشته وضعیت آب تهران را «نگرانکننده» توصیف کرد و تأکید نمود که «اگر امروز فکری عاجل نکنیم، هیچ علاجی فردا کارگر نخواهد افتاد». این سخنان صریح، هرچند در جای خود مهماند، اما واقعیت این است که سالهاست درباره همین شرایط هشدار داده میشود، بیآنکه ساختار مدیریتی تغییری جدی به خود ببیند.
در استان البرز، بحران شکل تازهای به خود گرفته است. طبق اعلام رسمی، تأمین آب کرج از این پس نه از سد امیرکبیر، بلکه از سد طالقان خواهد بود؛ زیرا آب امیرکبیر برای تهران اختصاص یافته است. این تصمیم، در ظاهر منطقی و در شرایط اضطراری قابلدرک است، اما فشار دوچندانی بر منابع آب البرز وارد میکند؛ استانی که خود با کاهش بارندگی، رشد بیرویه جمعیت و حفر چاههای غیرمجاز دست به گریبان است.
سخنگوی صنعت آب کشور تصریح کرده که پروژههای تأمین آب با دو برابر سرعت دنبال میشوند، اما واقعیت میدانی این است که حتی اگر همه این پروژهها به سرانجام برسند، بدون تغییر در رفتار مصرفکنندگان و اصلاح نگاه مدیریتی، هیچ طرحی پایداری نخواهد داشت.
درویش راهکارهایی را یادآوری میکند که کشورهای توسعهیافته سالهاست به کار بستهاند: جداسازی آب شرب از آب بهداشتی، بازچرخانی چندباره فاضلاب، سرمایهگذاری بر تصفیهخانهها و حذف صنایع آببر از مناطق خشک. او به وین اتریش اشاره میکند که با وجود داشتن منابع فراوان، آب را تا ۱۸ مرتبه بازچرخانی میکند.
اما در ایران، کمتر از ۱۰ درصد فاضلاب شهری تصفیه میشود و بخش زیادی از آن یا به سفرههای آب زیرزمینی نشت میکند یا در مزارع کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد؛ مزارعی که سلامت خاک و مردم را هم تهدید میکنند.
او همچنین به پروژههای پرهزینهای چون شیرینسازی آب دریا انتقاد دارد و میگوید: «ما حدود ۳۳ میلیارد متر مکعب فاضلاب داریم که تصفیهاش تنها ۲۰ درصد هزینه انتقال آب از دریاست. چرا بهجای این مسیر، راه سادهتر و ارزانتر را نمیرویم؟»
در بخشی دیگر از گفتوگو، درویش از فعالیتهای معدنی و تراشیدن کوهها انتقاد میکند. کوهها نه فقط ذخایر زمینشناسیاند، که سازندگان آب شیرین هستند. «ما با دست خودمان ریشه تولید آب را میزنیم و بعد برای حل بحران، به واردات یا انتقال متوسل میشویم؛ این مثل خانوادهای است که برای گرم شدن، اسکناسهایش را میسوزاند.»
او مثال عربستان را مطرح میکند؛ کشوری با تنها یکسوم آب قابل استحصال ایران، اما بدون بحران آب شرب. نه چون آب بیشتری دارد، بلکه چون بهتر مدیریت میکند.
در گرمایی که این روزها نفسگیر شده، در میان احتمالِ جیرهبندی آب و خاموشیهای مداوم، آنچه بیشتر از همه مردم را میآزارد، «بیافقی» است. اینکه نمیدانند آیا این وضعیت پایانی دارد یا نه؟ آیا قرار است هرسال تشنهتر شویم و تهدیدها جدیتر شوند؟ پاسخ این پرسش نه در بارانهای سال آینده، نه در سدهای جدید و نه در وعدههای آنی است؛ بلکه در تغییر ساختاری و شجاعانه در مدیریت منابع آب کشور نهفته است.
تا زمانی که از «نقد کارشناسی» به «عمل حکمرانی» نرسیم، این بحران نه تنها تمام نمیشود، بلکه عمیقتر، پیچیدهتر و پرهزینهتر خواهد شد.